جدول جو
جدول جو

معنی غوره فشاردن - جستجوی لغت در جدول جو

غوره فشاردن
(دَ شُ دَ)
غوره افشردن. گریان ساختن خود. گریه کردن:
ز دست ساقی دولت شراب ناب بنوش
حسود خام طمع میفشار گو غوره.
بدر جامی
لغت نامه دهخدا
غوره فشاردن
فشار دادن غوره برای استخراج عصاره آن، به گریه آوردن گریان ساختن، گریه کردن، غایب شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ کَ دَ)
غوره افشردن. غوره فشاردن. رجوع به همین ترکیب شود
لغت نامه دهخدا
(دَ زَدَ)
کنایه از گریان ساختن. (برهان قاطع) (بهار عجم). غوره فشردن:
آب چون آتشم فرست که باد
بر سرم خاک غم همی بارد
آب انگور کو که سعی کند
تا غمم غوره در نیفشارد.
انوری.
، کنایه از گریه کردن. (انجمن آرا). غوره فشاردن، شماتت کردن، غالب شدن. (برهان قاطع) (بهار عجم). غالب آمدن و شدن. (مجموعۀ مترادفات ص 254) ، رشک فرمودن. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
فشار دادن غوره برای استخراج عصاره آن، به گریه آوردن گریان ساختن، گریه کردن، غایب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فشار دادن غوره برای استخراج عصاره آن، به گریه آوردن گریان ساختن، گریه کردن، غایب شدن
فرهنگ لغت هوشیار